شناسایی و حذف همه فعالیتهای فاقد ارزش افزوده و افزایش ارزش افزوده سایر فعالیتها از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتا فروش، هدف غایی تمامی سیستمهای ارتقاء کیفیت و بهرهوری شامل تولید بهنگام، تولید کاملا بی نقص، تولید ناب و… میباشد ولی برخی از سازمانها ابزار اصلی برای دستیابی به این هدف را گم کرده و سر از ناکجاآباد در میآورند.
برای مثال در اجرای تولید بهنگام یکی از اهداف مهم، حذف همه موجودیهای مواد اولیه، نیمه ساخته و محصول میباشد. موجودیهایی که قسمت اعظم آن به خاطر ناکارآمدی زنجیره تولید نگهداری میشوند. مثلا ذخیره اطمینان(safety stock) مواد اولیه به خاطر احتمال تاخیر در دریافت مواد اولیه در نظر گرفته شده است که مسلما اگر تامین کننده (Supplier)از قابلیت اطمینان بالایی برخوردار باشد به طوری که احتمال تاخیرش به صفر میل کند نگهداری ذخیره اطمینان مواد اولیه، عقلایی و به صرفه نخواهد بود.
یا به خاطر احتمال خرابی ناگهانی هر یک از دستگاههای خط تولید که منجر به توقف تولید خواهد شد اقدام به نگهداری موجودی نیمه ساخته از محصول هر یک از دستگاهها میگردد. همین طور به خاطر ناکارآمدی واحد فروش در پیش بینی تقاضای بازار، موجودی کالای ساخته شده در انبار نگهداری میشود.
واقعیت این است که به واسطه ماهیت سیستمی سازمان و تعامل اجزا با یکدیگر، نه تنها برای دستیابی به اهداف تولید بهنگام بلکه برای دستیابی به هر هدفی در زمینه بهبود کیفیت و بهرهوری مثل نزدیک شدن به دوباره کاری و ضایعات صفر، زمان آمادهسازی صفر، حمل و نقل و زمان تدارک صفر(Lead Time)، خواست و مشارکت همه اجزای سازمان امری ضروری است.
ابزار اصلی برای دستیابی به کیفیت و بهرهوری برتر کدام است؟شاید برای بسیاری از مدیران باهوش و متفکر این سوال پیش آمده باشد که هسته اصلی سیستم تولید تویوتا، تاثیرگذارترین سیستم تولید در چند دهه اخیر، سیستم تولیدی که بسیاری از مفاهیم نوین در زمینه کیفیت و بهرهوری همچون تولید بهنگام(JIT: just in time) ، مدیریت کیفیت فراگیر (TQM: Total quality management)، کانبان (Kanban) ، تولید کاملا بی نقص (Zero defect) ، تولید ناب (lean production)، خطا ناپذیرسازی (Mistake proofing: poka yoke) ،SMED (Single digit Minute Exchange of Dies) و… از درون آن متولد گشتهاند چیست؟
دکتر شینگو (Shigeo shingo) یکی از افراد مهم در تحول شرکت به تویوتای برتر امروزی در آغاز فصل ۵ کتاب “سیستم مدیریت تولید تویوتا” که کتاب مرجع در زمینه تولید ناب و بهنگام به حساب میآید این سوال مهم را مطرح میکند که واقعاً «سیستم تولید تویوتا چیست؟» در پاسخ مینویسد: « وقتی این سوال مطرح میشود ۸۰% افراد میگویند “همان سیستم کانبان است” ، ۱۵% دیگر با اطلاع از عملکرد آن ممکن است بگویند “یک سیستم تولیدی است” و فقط ۵% واقعاً از هدف آن اطلاع دارند و میگویند «سیستمی است برای حذف کامل همه موارد زائد و غیر ضروری». در ادامه مینویسد: «برخی تصور میکنند تویوتا مجموعهای از لباسهای زیبا در اختیار دارد لذا سعی میکنند همان لباسها را بخرند و بپوشند. آنها خیلی سریع در مییابند که خیلی چاقتر از آن هستند که بتوانند چنین لباسی بپوشند! قبل از آنکه کانبان بتواند فایدهای برای آنها داشته باشد باید بتوانند موارد غیر ضرور را حذف و بهبودهای اساسی در سیستم تولید خودشان ایجاد کنند. ۸۰% سیستم تولید تویوتا را حذف زوائد، ۱۵% آن سیستم تولید و فقط ۵% آن از کانبان تشکیل میشود.»
اما تنها راهکار حذف زوائد تا داشتن سیستمی بهرهور و با کیفیت در تولید، “بهبود مستمر با مشارکت تمامی کارکنان” است. این واقعیت به روشنی در توضیحات رابینسون و شرودر (۲۰۰۴، ۱۷۳) درباره اجرای تولید بهنگام در تویوتا نمایان است: «با هدف قرار دادن تولید بهنگام سازمان مجبور بود به جزئیات بیش از حد متداول توجه نشان دهد و مدیران نیز به تنهایی نمیتوانستند برای همه مشکلات ریز و درشت سازمان راه حل ارائه دهند پس سازمان مجبور بود از همه کارکنان خط تولید کمک بگیرد و نهایتا در تویوتا یک سیستم ایدهسازی بسیار فعال بوجود آمد…» به نظر چنگ (Cheng) (1996، ۸) نیز «بهبود مستمر یک بخش جداییناپذیر از مفهوم تولید بهنگام میباشد و برای اینکه موثر باشد باید بوسیله تمامی اعضای سازمان پذیرفته شود نه اینکه فقط کسانی که مستقیما در فرآیندهای تولید درگیرند آن را بپذیرند.»
همین طور در مورد تولید ناب بودک (Bodek) (2006) معتقد است: «مهمترین چالش پیش روی سازمانها در تبدیل شدن به سازمانی ناب، بوجود آوردن عادت بهبود مستمر در کارکنان میباشد.» پیتل (Patel) (2005،۲۷) در مورد مدیریت کیفیت فراگیر معتقد است: « لغت فراگیر (Total)معنای متفاوتی در مدیریت کیفیت فراگیر دارد و آن درگیر شدن همه افراد سازمان از مدیر عامل تا پایینترین سطح کارکنان میباشد.»
در واقع «در دنیای امروز که رقابت بسیار سخت و خشنی بین شرکتها وجود دارد و فاصله شرکتها هر روز کمتر و کمتر میشود بهبود پایدار به امری حیاتی برای شرکتها تبدیل شده است. این بدین معناست که باید یکی از ویژگیهای کلیدی و اساسی کسب و کارمان بهبود مستمر باشد.» (Herriot & Stickland 1997 ، ۶۰۷) «در این دوران بهبود مستمر در تمامی جنبههای کسب و کار به امری ضروری برای غلبه بر چالشهای ناشی از محیط پر تلاطم تجارت تبدیل شده است.» ( Bessant & Caffyn 1997) اما متاسفانه «شرکتهای خیلی کمی، قدرت حاصل از داشتن کارکنانی که همیشه و در هر زمان درباره بهبود کارها فکر کنند را درک کردهاند.»
جلب همکاری و مشارکت کارکنان با ….:
آیا مدیری را میشناسید که نخواهد فکر و ضمیر ناخودآگاه کارمندانش در همه حال، چه در محل کار و چه در منزل، چه پشت میز کار و چه پشت فرمان اتوموبیل، به دنبال کشف عیب و نقصهای امور سازمان و ارائه راه حل برای آنها باشد؟ کدام مدیری است که نخواهد چشم تیزبین کارمندانش، غربالگر بهترینها برای سازمانش باشد؟ آیا میدانید این رویای مدیران چگونه قابل تحقق است؟ مسلما برای تحقق این خواسته، قبل از هر چیز وجود ساختار و نظامی متناسب مورد نیاز است. سیستم و نظامی که اشتیاق و انگیزه کافی را در کارکنان برای این امر بوجود آورد. آنچنان که شرح داده خواهد شد “نظام پیشنهادات” گام نخست در مسیر این تحول است سیستم مدیریتی که تاثیر قابل ملاحظه آن بر روی وجوه مختلف سازمانها از جمله رضایت شغلی، تعهد سازمانی، بهداشت روانی کارکنان و نیز بهبود بهره وری ، کیفیت و سودآوری شرکتها به عینه و در تحقیقات متعدد به اثبات رسیده است.
این سیستم که با طی مراحل فرهنگ سازی، پیشنهادگیری فردی ، پیشنهادگیری گروهی (با تشکیل گروههای بهبود مستمر یا همان گروههای QC) ، پیشنهادگیری از مشتریان و پیمانکاران و پیشنهادگیری از خانواده کارکنان به اجرا در میآید در شرکتهایی که مرتکب اشتباهاتی نظیر تاکید بیش از حد بر پاداشهای مادی، عدم فرهنگ سازی مناسب، عدم تثبیت ساختار سازمانی مورد نیاز و جانشینی مدیران نامعتقد به مشارکت کارکنان نشدهاند تحولی عظیم بوجود آورده است. برای مثال « [در سال۲۰۰۱] شرکت ماتسوشیتا الکتریک به ازای هر کارمند ۲۳.۷پیشنهاد دریافت کرد و ادعا کرده است که بواسطه این پیشنهادها در این سال ۳۰۰۰ دلار به ازای هر کارمند صرفهجویی داشته است.»
“بهبود مستمر تمامی امور سازمان” کلید دستیابی به کیفیت و بهرهوری برتر میباشد و این امر میسر نمیشود مگر با جلب مشارکت تمامی کارکنان. موثرترین سیستم شناخته شده برای جلب مشارکت کارکنان و سایر افراد مرتبط با سازمان، “نظام پیشنهادها” میباشد که با اجرای صحیح آن، اولین و مهمترین گام در مسیر دستیابی به سیستمهای برتر کیفیت و بهرهوری برداشته شده است و بدون آن، کیفیت و بهرهوری متعالی معنایی پیدا نخواهد کرد. سیستمی که براساس گزارش «انجمن مشارکت کارکنان»(EIA: employee involvement association) 4 تا۱۰برابر مجموع هزینههای اجرایی و پاداشهای اعطایی، سود و صرفهجویی به ارمغان میآورد. این انجمن تخمین میزند که میانگین صرفهجویی خالص از اجرای این سیستم به ازای هر کارمند، مقدار افسانهای ۱۳۶۰دلار در سال میباشد.» آیا از سرمایهگذاری برای بکارگیری فکر و ذهن انسانها غیر از این میتوان انتظار داشت؟